اجرای یکی از محبوبترین سبکهای موسیقی دنیا در آنسو
آیا موسیقی «کانتری» را میشناسید؟ تا حال صدای ساز امیر مهرپویا را در کافه آنسو شنیدید؟ امیر مهرپویا گیتاریست سبک کانتری هست. او در این گپ و گفت برایمان از این سبک و دلایلش برای نواختن ساز در کافهها میگوید.
وقتی حرف از موسیقی کانتری میشود ناخودآگاه تصویری از یک مزرعهی طلایی و مردی با موهای روشن، بلوز چهارخانه قرمز و سرمهای، یک کلاه لبهدار بزرگ با گیتاری در دست، میبینم. شما با شنیدن موسیقی کانتری چه تصویری میسازید؟ ممکن است این سبک موسیقی، کافه آنسو را به یادتان بیاورد زیرا امیر مهرپویا از روزهای اول افتتاحیه با آنسو همراه شد و موسیقی کانتری را در فضای آنسو جاری کرد. در این مطلب با امیر مهرپویا و سبک نوازندگیاش، دستهبندی گیتارها و حس و حال نوازندگی در کافه آشنا خواهیم شد.
امیر لطفا درباره سبکت برایمان بگو؟
میتوانم بگویم سبک امیر مهرپویا تلفیقی از همهی موزیکهایی هست که تا این مرحله از زندگی گوش داده است به علاوه برداشتی که از زندگی خودش دارد. امیر این برداشت را بکگراند قصههایی که میخواهد تعریف کند، قرار داده است. موسیقی و سبک من نشان دهندهی شخصیت و درونیات امیر مهرپویا بوده اما یک سبک اصلی نیز وجود دارد که آن، سبک کانتری است. کانتری موسیقی فولکلر یا بومی آمریکاست که مثل موسیقی سنتی خیلی زیر شاخه دارد. قسمتهای مختلف آمریکا کانتریهای مختلف دارند، مثلا موسیقی که ایرانیها به اسم «وسترن» میشناسند هم موسیقی کانتری محسوب میشود و اسمش «گاتیک کانتری» و یا «ساوترن کانتری» است.
چه هنرمندانی در موسیقی کانتری پیشرو بودند و دلیل علاقهی شما به این سبک، چیست؟
من نمیتوانم یک یا چند نفر را به عنوان هنرمند پیشرو معرفی کنم، زیرا افراد زیادی در انتشار و گسترش این سبک نقش داشتهاند. موزیکهایی از گوشه و کنار دنیا شنیده میشود که تاثیر زیادی بر موسیقی کانتری داشتند. از جمله این موزیکها میتوان به موسیقی هند، موسیقی آسیای شرقی و موسیقی آیریش که شامل ایرلند، اسکاتلند و شمال اروپا میشود، اشاره کرد.
دلیل اینکه من شیفتهی موسیقی کانتری شدم این است که، همیشه در این موسیقی امید وجود دارد. در واقع موسیقی کانتری به ما میگوید که اگر خود را در غاری از غم میبینید که سرد، تاریک و ترسناکه است امید داشته باشید زیرا با نگاه کردن به دور دستها نوری را خواهید دید. کافیست حرکت کنید تا به روشنایی برسید.
آیا در ایران این سبک به صورت حرفهای کارمیشود؟
در ایران هنوز کسی به صورت تخصصی و حرفهای سمت موسیقی کانتری نیامده و من مطمئنن دلیل کار نکردن در این سبک، عدم آشنایی یا توانایی نبوده است. البته موزیکهایی را به صورت تک آهنگ در آلبومهای مجاز و غیر مجاز میشنویم که به سبک کانتری نزدیک هستند، اما من کسی را نمیشناسم.
امیر مهرپویا بیش از 17 سال است که به نوازندگی ساز گیتار مشغول است
شما از کی نوازندگی را شروع کردید؟
موسیقی را برای اولین بار در سوم دبستان با دوره بلز، از نزدیک لمس کردم. از همان سن و سال به کلاس موسیقی کودکان که به دوره ارف معروف هست، میرفتم و زیر نظر خانم سودابه سالم تعلیم میدیدم. اوایل پدرم به زور من و میبرد سر کلاس، ولی به جایی رسید که مجبور شدند سازها را از جلوی دست من جمع کنند. البته باید این را بگویم، تنها دلیلی که موسیقی و ادامه دادم، پدرم بوده است. ایشان استاد تنبک بوده و هستند و از این روی همیشه با حوصله همراهیام کردهاند. پدرم عادت داشت وقتی از سرکار میآمدند منزل، بعد از کمی استراحت، میگفتند: امیر سازت را بردار (یعنی بلند شو برویم سر تمرین) ما تا ساعت دوازده شب به تمرین کردن مشغول بودیم. ایشان همیشه بزرگترین مشوق من بودهاند.
دوره ارف را در طی یک سال و نیم به اتمام رساندم و باید ساز تخصصی انتخاب میکردیم. اولین سازی که انتخاب کردم پیانو بود که در آن زمان ما هم مثل خیلی از خانوادههای دیگر، توانایی خرید پیانو را نداشتیم. زیرا در آن زمان پیانوهای دیجیتال ارزون قیمت وجود نداشت. در واقع گیتار ساز دومی بود که انتخاب کردم ولی امروز احساس میکنم هیچ سازی در دنیا برایم جذابتر از گیتار نیست.
آیا سازهای دیگر هم مینوازید؟
من گیتار آکوستیک مینوازم که میدانم تا آخر عمر همین ساز را خواهم نواخت. اما از نظر موزیسین بودن سازهای دیگر مثل، گیتار الکتریکی، کلاسیک، یوکللی Ukulele، ماندولین، تا حدودی پیانو و برای دل خودم هم گاهی ستار مینوازم. برای تنظیم کارهای خودم نیز گیتار بیس میزنم ولی همانطور که گفتم بیشترین جذابیت را برای من گیتار آکوستیک دارد.
گیتار ماندولین سازی است که در ایران کمتر شناخته شده است
لطفا از ساز گیتار و دستهبندی آنها برایمان بگویید
گیتارها چند دسته هستند و میتوانند از 4 تا 12 عدد سیم داشته باشند. درست است که به همه آنها گیتار گفته میشود ولی آنها از نظر صدای ساز، سبک، شیوه نوازندگی و ساختار با یکدیگر متفاوت هستند.
- گیتار آکوستیک یا گیتار سیم نایلون: این گیتار دارای دو زیر شاخه است. گیتار کلاسیک و گیتار فلامینکو، این دو از نظر چوب بدنه و ساختار با یکدیگر متفاوت هستند.
- گیتار آکوستیک با سیم استیل: با این گیتار سبکهایی مانند کانتری، بلووز، راک و جز مینوازند.
- گیتار الکتریک که زیرشاخههای بسیار زیادی دارد.
- گیتار بیس.
گیتارهایی که کمپانیهای مختلف تولید میکنند در رده قیمتهای پایینتر، تمام ساز چوب مصنوعی است. در رده کمی بالاتر از آماتور، صفحه رویی گیتار از چنس چوب است که اصطلاحا به آن «تاپ سالید» میگویند و گیتارهای گران قیمت و حرفهای که «آلسالید» نام دارد و تمام ساز از چوب واقعی است. چوب واقعی باعث میشود از گیتار صدای گرمتر، جزئیات بیشتر و حجم بالاتری شنیده شود.
آقای مهرپویا ساز شما از چه کمپانی است و با چه شرایطی آن را خریدید؟
سازی که الان دارم از کمپانی مارتین است. مارتین یکی از بهنامترین کمپانیهای تولیدکننده گیتار آکوستیک در تمام دنیا میباشد، در اکثر آهنگهای افسانهای تاریخ، صدایی که از گیتار آکوستیک میشنوید با گیتارهای مارتین نواخته شده است.
وقتی گیتار زدن را آغاز کردم، ارزونترین گیتار موجود را خریدم که همان یاماها C40 بود که بعد از دو، سه سال این ساز از بین رفت و من دیگر ساز نداشتم. جالب است بدانید سالها ساز زدم بدون اینکه خودم ساز داشته باشم و معمولا با ساز دوستانم تمرین میکردم. یکی از دلایل پیشرفت من این بود که نمیدانستم سازی که دستم هست قراره چند روز پیش من بماند به همین دلیل در آن مدتی که ساز در اختیار من بود با تمام وجود تمرین میکردم. یادم هست که هم سن و سالهای من پول تو جیبیشان را با رفتن به کلوپهای بازی خرج میکردند و من دنبال کاستها، ویدئوهای آموزشی و کتاب متدهای جدید بودم.
قبل از تعریف داستان سازم یک نکتهای در مورد خرید ساز آکوستیک باید بگویم، اینکه حتما نوازنده باید ساز را دست بگیرد و بنوازد تا انتخاب کند. زیرا دو ساز با یک برند و یک مدل، دو صدای متفاوت دارند. چند سال پیش یکی از دوستانم میخواست به کانادا سفر کند، من نیز مقداری پسانداز داشتم و از او خواستم این ساز را برایم بخرد. انتخاب این ساز اینطوری بود که من با کمک اینترنت یک فروشگاه ساز نزدیک به محل سکونت دوستم پیدا کردم و مدلها را در سایت آن میدیدم. یک مدل انتخاب کردم و سفارش دادم. آن فروشگاه مدل مورد نظر را نداشت و یک هفته طول کشید تا مدل سفارشی من را بیاورد. درنهایت سازی که به من رسید پر از ایرادات فنی بود. مثلا، دستش مشکل داشت، چوب بدنه خیلی زود شروع کرد به خشک شدن و کلی مشکلات دیگر، اما من هنوزم با همین ساز میزنم و من را تنها نگذاشته.
کمپانی مارتین یکی از محبوب ترین تولیدکنندگان گیتار آکوستیک است
آیا خواننده و یا گروه خاصی وجود دارد که بخواهید با آنها همکاری داشته باشید؟
خواننده و گروه خاصی نیست که من بخواهم با آنها همکاری کنم الیته که خوانندهها و گروههای زیادی هستند که من دوستشان دارم. اینکه نمیخواهم همکاری داشته باشم از روی غرور نیست مسئله دید من نسبت به موسیقی است. بهنظر من هر موزیسینی باید قصه خودش را بنوازد، قصه خودش را با سازش تعریف کند و این چیزیست که به هنرجوهایم میگویم. همیشه تدریسم را به سمتی میبرم که هنرجوها لهجهی دستم، تفکراتم و مدل ساز زدن من را نداشته باشند. زیرا فکر میکنم بسیار زیباست که تنها با شنیدن صدای ساز یک نوازنده، تشخیص دهیم که صدای ساز کدام هنرمند را میشنویم.
دوست دارید کجا ساز بزنید و چرا؟
جایی که این روزها خیلی دوست دارم ساز بزنم در کافهها هست البته اجرای خیابانی هم دوست دارم ولی ساز من (گیتار آکوستیک) بسیار در برابر دما، رطوبت، دود و گازئیل حساس است و نمیتوانم با این شرایط در خیابان بنوازم، اما خیلی دوست دارم.
وقتی روی استیج شروع به نواختن میکنید، آدمهای زیادی آمدهاند که صدای سازتان را بشنوند و شما را به چشم استاد یا کسی که در کارش ماهر است میبینند، ولی در کافهها به محض این که گیتارتان را بر میدارید بیشتر از این که انرژی مثبت بگیرید تمسخر و انرژی منفی میگیرید. این برای من چالش بزرگی بود و من باید به خودم نشان میدادم که میتوانم با این مسئله روبهرو شوم.
تنها برنده شدن در این چالش مسئله نبود بلکه پندی ارزشمند هم بود که پدر همیشه من را متوجه آن میکرد. پدرم میگفت، نوازنده و هنرمند کسی نیست که بنشیند و فقط برای گروهی خاص از طرفدارانش یا برای افرادی که سبک موسیقی او را میفهمند، بنوازد و آدمها لذت ببرند و تشویقش کنند. اگر بتوانید جایی ساز بزنید که کسی شما را نمیشناسد و با سبک نوازندگیتان آشنا نیست و صدای ساز شما حس خوب به آن آدمها انتقال دهد، آن موقع اجازه دارید فکر کنید هنرمند هستید.
اینها دلایل من برای ساز زدن در کافه هستند. جالبه، اولین باری که در کافه ساز زدم، مثل یک کابوس گذشت و حس یک هنرجویی را داشتم که تازه یک ماه است ساز در دست دارد. از طرفی هم صداهای عجیب و غریب از آشپزخانه کافه میآمد که تمرکزم را از بین میبرد. پیشنهاد من به هنرجوها این است که ساز زدن در کافه را تجربه کنند. زیرا این کار تمرکز نوازنده را بالا میبرد، نوازنده یاد میگیرد چطور با مخاطبین ارتباط برقرار کند، چگونه حس خوب القا بکند و کجا چه آهنگی بنوازد، کجا دست از نواختن بکشد و در واقع تمرین بسیار خوبی برای موقعیت شناسی است. به نظر من نواختن در کافه بینظیر است و خیلی میتواند کار نوازنده را ارتقا دهد.
از نواختن در کافه آنسو چه حسی دارید؟
در تک تک روزهایی که در کافه آنسو ساز زدم، حس و حال متفاوتی را تجربه کردم. آنسو برای من از آن فضاهایی است که انرژی مثبت از در، دیوار، میز و صندلی و پرسنلش مرتبا ساتع میشود. احساس میکنم این انرژی مثبت از ایدئولوژی است که پشت راهاندازی همچین کافهای بوده است.
هر بار که در کافه آنسو ساز میزنم یک بدهبستان انرژی بین ما اتفاق میافتد، من به آن انرژی میدهم و از آن انرژی میگیرم.
بهنظر شما برای یک شاگرد خوب چقدر زمان میبرد تا نواختن درست را یاد بگیرد؟
از نظر من در نوازندگی به هیچ عنوان هیچ چیزی به اسم استعداد وجود ندارد بلکه برای نوازنده خوب شدن فقط باید درست تمرین، تمرین و تمرین کرد. صرفا زیاد ساز زدن دلیل بر نوازنده خوب شدن نیست چون ممکن است زیاد، اما اشتباه ساز بزنید. اینکه بخواهیم زمانی مشخص کنیم و بگوییم در این مدت شما نوازنده خوبی میشوید اشتباه است.
هنرجویی داشتم که بعد از شش ماه به او گفتم، هرچه بلد بودم را یادت دادم و در مقابل هنرجوی دیگری داشتم که بعد از یک سال سعی کردم به صورت غیر مستقیم به او بفهمانم تا زمانی که تصمیمی برای تمرین کردن ندارد بهتر است به ساز زدن فکر نکند.
امیر مهرپویا مدرس گیتار آکوستیک
موسیقی برای شما چه معنایی دارد؟
من هم مثل بقیه، سختیها و بالا و پایینهایی را در زندگی تجربه کردم اما مسیر طی شده، من را برای رسالت و کاری که باید انجام دهم آماده کرده است. موسیقی و ساز من یک ابزاراند برای انجام این مسئولیت، معنای موسیقی برای من در همین خلاصه میشود.
هر چه میخواهد دل تنگت بگو...
بهنظر من ما ایرانیها به چیزی که خیلی نیاز داریم حس خوب و امید است. آدم امیدوار از تک تک سختیها، با هر سطح و شدتی، میتواند عبور کند. آدم امیدوار و آدمی که حالش خوب است میتواند تصمیمهای درست بگیرد، هدفهای بزرگ انتخاب بکند و به آن هدفها برسد. این دلیلی است که من ساز دستم میگیرم و در کافهها ساز میزنم. زیرا من ساز میزنم که تا آن جایی که میتوانم به آدماها حس خوب بدهم و کاری به این ندارم که حال درونیخودم چقدر خوب است. این یکی از ویژگیهای امیر مهرپویاست، این یکی از آن چیزهایی است که زندگی من را برایش آماده کرده و موسیقی کانتری را در مسیر من قرارداده. موسیقی که پر از امید و پر از شادی است اما نه شادیه کودکانه بلکه شادیه بالغانه.
وقتی در کافهها ساز میزنم اول به این فکر میکنم که خودم لذت ببرم و بتوانم این لذت را به مخاطبین برسانم. نوازنده یا موزیسین هر چقدر که از کار خودش لذت ببرد، مخاطب یک سوم آن را درک میکند. پس شما در نظر بگیرید آن هنرمندی که روی استیج ساز میزند و مخاطبین از خود بیخود میشوند، چقدر لذت میبرد که یک سوم آن میشود حال خوب مخاطبها. من دلم میخواهد در ایران ساز بزنم چون فکر میکنم ما ایرانیها خیلی احتیاج به حال خوب داریم، خیلی بیشتر از چیزی که فکرش و میکنید. خدا را شکر میکنم که در هر کافهای ساز زدم حداقل یکی دو نفر گفتند، مرسی که حالمون و خوب کردی. این برای من خیلی با ارزش است و من وقتی این را میشنوم تا یک هفته پر انرژی هستم. چیزی که همیشه به هنرجوها میگویم این است که هرگز ساز دست نگیرید تا خودتان را ثابت کنید، بلکه ساز دست بگیرید تا حس خوب منتشر کنید. آن وقت نه به عنوان یک نوازنده بلکه به عنوان یک انسان خودتان و ثابت کردهاید.
1398/05/07, 15:26
مه روشن میان اختران پنهان نمیماند، میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
© 2024 AnsooCafe All rights reserved.