از اسباب کشی تا استقرار
بهار بود که کافه آنسو تصمیم گرفت یک تغییر اساسی داشته باشد. دلمان دیگر یک آنسوی بزرگتر میخواست. جایی که بشود در آن دوستان بیشتری را دید، جمعهای قشنگتری ساخت و برای هر چهار فصل، داستانهای زیباتری را بهوجود آورد. حالا در فصل عاشقی، این پاییز رنگرنگ، کافه آنسو در آستانهی تولدی دوباره قرار دارد.
اول چه کار کردیم؟
اول به شما خبر دادیم و گفتیم که ما تا چه زمانی هستیم و قرار است چرا و کی اسبابکشی کنیم. روزهای آخر خیلی از دوستان قدیمی و جدید به دیدارمان آمدند. از خاطراتی که کافه آنسو برایشان ساخته بود گفتند. از عشقهایی که تجربه کرده بودند، دوستیهایی که کافه باعثش شده بود و تجربههایی شیرین که میخواستند باز هم تکرار شود.
بعد دنبال یک عالمه جعبهی بزرگ گشتیم و خواستیم اسبابکشی را شروع کنیم. فکر میکردیم باید تنهایی همهی این کارها را انجام دهیم اما وقتی به خودمان آمدیم، دیدیم کافه از صدای خندهی دوستانی پر شده که دارند در جمع کردن و بستن جعبهها کمکمان میکنند.
کمکم کافه پر شد از صدای خندهی دوستانی که برای کمک آمده بودند
کشف کاربردهای خلاقانه وسایل کافه آنسو در اسبابکشی
کمکم تمام کافه را در جعبهها جای دادیم، قبل از بستن در، یک بار دیگر به گوشه، گوشهی کافه نگاه کردیم، از تمام خاطرات و روزهای تلخ و شیرین خداحافظی کردیم و رفتیم.
این مدت کجا بودیم؟
تقریبا هر روز به این سوال کاربران پاسخ میدادیم که جای جدید کجاست؟ کی به آنجا میرویم؟ و چرا هنوز آدرس جدید را ندادهایم؟ معمولا جواب تمام سوالات این بود که به زودی میگوییم قرار است کجا برویم چون هنوز داشتیم دنبال جایی میگشتیم که شبیه رویاهایمان برای کافهی جدید باشد. با این وجود ایدههایی برای ارتباط بیشتر با شما پیدا کردیم. مثلا برگزاری «کلاس آموزشی باریستا» توسط مدیر کافه آنسو، خانم فاطمه حسینی، یکی از این ایدهها بود.
در اینستاگرام کافه آنسو، عکسهای مختلفی را میگذاشتیم. از اتفاقات تلخ و شیرینهای کافه، داستانهایی را تعریف میکردیم. چون در کافه آنسو همیشه دغدغهی غذا و نوشیدنی سالم داشتیم، سعی کردیم در پستهای اینستاگرام برایتان از مزایای خوراکیهای سالم بگوییم و باز هم به شکلی دیگر در کنارتان باشیم.
به جز اینها، کانال تلگرام کافه آنسو هم سعی کرد تا از مطالب جورواجور بگوید و کاربرانی که اهل تلگرام بودند را پیش خودش نگه دارد.
چه کارهایی میکردیم؟
ما تقریبا تمام خیابانهایی که دوست داشتیم کافهی آنسوی جدید به آنجا برود را گشتیم. در کوچههای زیادی قدم زدیم و در کافههای مختلفی با دوستانمان جلسات طولانی گذاشتیم. بعضی وقتها دلگرم شدیم و گاهی هم فکر کردیم که اصلا باز هم کافه داشته باشیم؟
اما هر جا که شک کردیم پناهمان محبت و لطف شما بود. وقتهایی که برایمان پیام فرستادید، تکتک کلماتتان شعلههای خاموش دلمان را روشن کرد. در جلسات یاد شما میافتادیم که گفته بودید منتظرمان میمانید، که گفته بودید از شهرها و کشورهای دیگر میخواهید بیایید تا افتخار میزبانی از شما را داشته باشیم، گفته بودید که برای شما هم کافه آنسو بیشتر از یک کافه بود. ما از عشقی که به سویمان فرستادید قدرت گرفتیم.
به جلسات و جستجو در کوچه و خیابانها ادامه دادیم هر شب ناامید میشدیم و روز بعد، باز امیدوارانه آغاز میکردیم. تا بالاخره در خیابانی باصفا در برابر خانهای ایستادیم. خانهای که یکبار خیلی وقت پیش از روبرویش رد شده بودیم و با هم گفته بودیم که ای کاش یک خانه شبیه اینجا برای کافه آنسو پیدا کنیم. انگار آن خانه هم همان روز ما را انتخاب کرده بود، چون خیلی زود همه چیز درست شد و ما خانه را برای کافه گرفتیم.
انگار این خانه هم ما را انتخاب کرده بود آنقدر که همه چیز خیلی زود مهیا شد
حالا در چه حالیم؟
خانهی جدید کافه آنسو برای میزبانی از شما باید آمادگی پیدا کند. میخواهیم هم یادگاریهای کافهی قدیمی را به آنجا ببریم و هم وسایل زیبا و جدیدی به آن اضافه کنیم. دکورهایی نو را در نظر گرفتهایم و یک گروه هم از دوستانمان درست کردهایم تا ایدههایی که دارند را برایمان بگویند.
دوستان خوبمان با ایدههای قشنگ کنارمان هستند
کافه آنسوی جدید، حیاطی زیبا، ایوانی پرگل و میزهایی با صفا خواهد داشت که بیصبرانه در انتظار دیدن روی ماه شما هستند.
اولین میزهای کافه آنسو دارند جایشان را پیدا میکنند
اگر شما هم ایدهای دارید که فکر میکنید جان میدهد تا آنرا با کافه آنسو در میان بگذارید، پس برایمان بگویید که عاشق شنیدن نظرات و ایدههایتان هستیم.
این شبها در کافه آنسو سخت مشغول کاریم
حالا دیگر تا افتتاحیهی کافه آنسوی جدید چیزی باقی نمانده و ما هم با هیجان و خوشحالی بسیار، منتظریم تا کنار شما جشن افتتاحیه را بگیریم.
1396/08/07, 10:40مه روشن میان اختران پنهان نمیماند، میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
© 2025 AnsooCafe All rights reserved.