دربارهی آنسو
آنسو، اولین کافهی ایران است که با هنر سفالگری تلفیق شده و در جهت حمایت، حفظ و اعتلای هنرهای کهن این سرزمین گام برمیدارد. در این مطلب از تاریخچهی آنسو گفتهایم. داستانی که از سالها پیش آغاز شده و همچنان ادامه دارد، قصهی خانهها، آدمها، دوستیها و رفتن و آمدنهایی است که بخشی از سرنوشت ما را شکل داده است.
آنسو از کجا آمد در زندگی ما؟ خوب راستش را بخواهید ما عاشق کافه رفتن بودیم، غذاها و نوشیدنیهای متنوع را دوست داشتیم و از طرفی هم دلمان میخواست با آدمهای زیادی دوست شویم و با آنها تجربههای قشنگ و مشترک داشته باشیم. برای همین در دلمان جرقهی تولد «آنسو» خورده شد و حالا نیز آنسو را در خانهای بزرگتر با هنر سفال تلفیق کردهایم و هر روز در اولین کافه سفال ایران از ساعت هشت صبح تا یازده شب منتظرتان هستیم.
تاریخچهی آنسو در یک نگاه
اگرچه تمام لحظههایی که در آنسو داشتیم برایمان شیرین، بهیادماندنی و بعضی وقتها هم عجیب هستند اما چند نقطهی مهم در زندگی آنسو وجود داشته که در ادامه از تاریخ اتفاق افتادنشان گفتهایم.
- 1393/08/15: تصمیم به راهاندازی کافه آنسو توسط خانم فاطمه حسینی و آقای بهنام اسلمی
- 1393/12/15: پیدا کردن اولین خانهی کافه آنسو در یوسف آباد، خیابان ابنسینا، بین خیابان هفتم و نهم، روبروی ساختمان مجتمع فنی
- 1394/01/20: پایان انجام امور دکوراسیون و افتتاح کافه آنسو
- 1396/02/10: تصمیم به جا به جا کردن آنسو و به دنبال رویاهای جدید
- 1396/03/06: جمع کردن کافه آنسو و آغاز جستجو برای پیدا کردن خانهی جدید
- 1396/06/20: ارائه ایده کافه سفال آنسو توسط آقای بهنام اسلمی و خانم فاطمه حسینی.
- 1396/07/18: شریک شدن خانم لیلا نظری، آقای آریا ملکی و موسسه ارسباران
- 1396/08/20: یافتن خانهی جدید آنسو، تحویل گرفتن آن و آغاز ساخت و سازها
- 1396/09/17: اولین روز بازگشایی و آغاز بهکار آنسو در خانهی جدید
- 1396/11/11: آغاز بهکار اولین کارگاههای آموزشی در موسسهی فرهنگی هنری آنسو
داستان آنسو؟
برای ساختن خانهی آنسوی قدیم، خانم فاطمه حسینی، آقای بهنام اسلمی، آقای کریم شادفر، آقای علی شجاعی و آقای محسن فاتحی با یکدیگر شریک شدند. در آن خانه، روزهای تلخ و شیرین زیادی را گذراندیم. روزهایی که آمدید دور هم فوتبال دیدیم، بازارچهی خیریه راه انداختیم، فیلمهای روز را کنار یکدیگر تماشا کردیم، غذاهای جدید را امتحان کردیم، نوشیدنیها و خوراکیهای مختلف را کشف کردیم، تولدهای رنگارنگی را با هم جشن گرفتیم و عیدهایی را نیز کنار هم بودیم.
ما هیچ تجربهای از کافهداری نداشتیم و این موضوع باعث شد تا گاهی روزهای بسیار سختی را بگذارانیم و ضررهای مالی را متحمل شویم. با تمام سختیها، از آنسو یک کافه رنگارنگ و زیبا ساختیم و سعی کردیم همه امور را در قالب سیستمی درست پیش ببریم. برای آنسو سایت درست کردیم، صفحهی اینستاگرامش را در هر شرایطی فعال نگه داشتیم، در تلگرام، کانال آنسو را راه انداختیم و در نهایت با ایمیل مارکتینگ و پیامک دوستانمان را در جریان آخرین تحولات گذاشتیم.
با تمام سختیها هرگز از پا ننشستیم و از دنبال کردن آرزوهایمان دست نکشیدیم تا روزی که پر از تجربههای تلخ و شیرین شدیم و تصمیم گرفتیم برای شروعی جدید، کوچ کنیم. به شرکا گفتیم خانهی آنسو را عوض کنیم و برویم دنبال آرزوهای بزرگتر. با اینکه کافهداری و ارائه نوشیدنی و غذا در نوع خود جذاب و دوستداشتنی بود اما دیگر حال ما را خوب نمیکرد. دوست داشتیم کاری کنیم تا اثری مثبت و ماندگار برای سرزمینمان داشته باشیم و بهشکلی دین خود را به این آب و خاک ادا کنیم. وقتی این ایده را مطرح کردیم برخی از شرکا گفتند که به دلیل مشغلههای کاری که دارند، میخواهند روی موضوعات دیگر تمرکز کنند و امکان ادامهی همکاری با آنسو را ندارند. بعد از این تصمیم، فقط خانم حسینی و آقای اسلمی بودند که برای ساختن آنسویی نو باقی ماندند و بقیه شرکا رفتند.
بالاخره در یک عصر بهاری آنسو تمام وسایلش را جمع کرد، خانهاش را پس داد و به همهی دوستانش هم گفت که میخواهد اسبابکشی کند و به جای بهتری برود. اما این رفتن به این سادگیها نبود. ضررهای مالی، خستگی و البته دلتنگی عمیق به دلیل دوری از دوستان آنسویی که بودنشان دلیل شادی بود، روزهای سختی را برایمان ساخته بود.
از روزهای طولانی اسبابکشی، ایدهها و شرکای جدید
از روزی که درهای آنسوی قدیم را بستیم کفشهای آهنی پوشیدیم و برای پیدا کردن یک آنسوی جدید راه افتادیم. پاتوقمان شده بود کافههای دیگر و دنبال ایدهای میگشتیم که بتوانیم با کمک آن، آنسو را دوباره زنده کنیم. دلمان خانهای باصفا میخواست، خانهای که ایوانی خوشگل و پرگل داشته باشد، همیشه چای عصرش بهراه باشد و عطر غذاهای مامانپزش در هوا بپیچد. دوست داشتیم کاری کنیم تا بشود از دوستان هنرمندمان حمایت کنیم و کاری کنیم تا هنرهای با ارزشی که در حال فراموشی هستند، دوباره به زندگی بازگردند. تا اینکه بالاخره ایدههای مهم را لیست کردیم:
- پیدا کردن یک خانهی قدیمی برای آنسوی جدید تا هم نوستالژیک باشد و هم از عمارتی قدیمی حفاظت کنیم.
- بر اساس ایدهای که اولین بار توسط آقای بهنام اسلمی مطرح شد طرحی برای حفاظت از میراث 8 هزار ساله سفال و سرامیک که از ایران شروع شده، ارائه گردید. تصمیم گرفتیم چرخ سفاگری و کوره پخت سفال بیاوریم تا دوستان و همراهان آنسویی از آن استفاده کنند تا شاید علاقهمند شدند و به جای خرید کالای چینی، از هنر دست ایرانیان بیشتر لذت ببرند.
- سفال و سرامیک را به کافه پیوند بزنیم. ایدهای که آقای بهنام اسلمی سالها پیش با دیدن یک فیلک به ذهنشان رسیده بود. فیلمی که در آن یک کودک به حرکات یک تردست چشم دوخته بود و با چشمهایش میگفت که میتوان رویاها را با هم پیوند زد. تصمیم گرفتیم کاری کنیم آدمها در لیوان یا ظرفی که خودشان میسازند در کافه بنشییند و برای میل کردن خوردنیها و نوشیدنیها از آن استفاده کنند.
- کاری کنیم تا آنهایی که به هر دلیلی نمیتوانند به تنهایی محلی رو راه اندازی کنند یا به دلیل مشغله یا به دلایل مالی، بتوانند به شکل کراد فاندینگ مشارکت کنند. در واقع همه آنهایی که دلشان محیطی این شکلی میخواهد بتوانند با مشارکت ریالی یا کاری صاحب آن شوند.
برای آغاز دوباره، نیاز به حمایت مالی داشتیم چراکه با رفتن شرکا بیشتر سرمایهی مورد نیازمان از دست رفته بود. در مسیر این جستجوها دوستانی را پیدا کردیم که مثل ما دوست داشتند کافه داشته باشند و دلشان میخواست در این کار مشارکت کنند. برای همین در کافهی جدید روش سرمایهگذاری جدیدی به اسم کراود فاندیگ را انتخاب کردیم. روشی که باعث شد برای ساختن بخشهایی از کافه حمایت و عشق دوستانمان را نیز داشته باشیم. در باشگاه کراواد فاندیگ آقای ساسان سلوتی، خانم معصوم بابانیانوری، آقای شاهین جعفری آخا، خانم رجا باقریان، خانم فاطمه لنکرانی و خانم نیوشا امینیان به ما پیوستند. همچنین خانم لیلا نظری، آقای آریا ملکی و آقای علی شادلو (نماینده ارسباران) بهعنوان شرکای اصلی اضافه شدند.
چرا سفال را انتخاب کردیم؟
داستان سفالگری و سیری که در این سرزمین و به طبع آن در سایر نقاط جهان اتفاق افتاده است، برایمان جالب و دوستداشتنی بود. با برگزاری جلسات، گفتگو با اساتید، مطالعه و تحقیق فهمیدیم که برخی از انسانهای اولیه وقتی روی زمینهای گلآلود راه میرفتند به اثری که جای پایشان روی زمین میساخت توجه و علاقه داشتند. آنها متوجه شده بودند که گل، وقتی خیس است میتواند به خود هر شکلی بگیرد و وقتی خشک میشود پایداری و مقاومت آن افزایش مییابد. کمکم انسانها بیشتر با این صنعت آشنا شدند و آموختند که چگونه با پختن در آتش و لعابکاری استحکام ظرفها را بیشتر کنند. هزاران سال انسانها با ظرفها و وسایل سفالی زندگی میکردند تا اینکه انقلاب صنعتی، هجوم شهرنشینی و مصرفگرایی، ظهور مواد جایگزین مانند پلاستیک، سفالینهها را به پستوی خانهها برد. سفالها سالها با صبوری در تاریکترین بخش زندگی بشر جا گرفتند و برای چند دهه از یاد انسانها رفتند. اما اکنون چند سالی است که با اثبات خطرآفرین بودن پلاستیک و مواد صنعتی این سفال است که به عنوان جایگزینی مناسب جایگاهش را در جهان امروزی بازیافته است. اکنون یافتن و دیدن سفالینهها تنها محدود به موزهها نمیشود و میتوان در خانههای بسیاری ظروفی را پیدا کرد که از خاک مهربان ساخته شدهاند. در مسیر جستجوهایمان در نهایت دریافتیم سفالگری، هنری است که اگر به آن توجه شود میتواند از لابهلای شلوغیهای این روزگار خودش را به زندگیهایمان برساند و آرامش و زیبایی را برایمان به ارمغان بیاورد.
به سبب ارزشمندی و ایرانی بودن هنر سفالگری، نام آنسو با این هنر گره خورد و ایده کافه سفال آنسو در غالب یک موسسه فرهنگی هنری خلق شد و همراهش آرزوهایی جدید برایمان شکل گرفت.
بالاخره خانه جدید را یافتیم
روزهای کشدار تابستان و شبهای طولانی پاییز را در جستجوی خانهی جدید آنسو گذراندیم، تا بالاخره در خیابان ویلا، خیابان ورشو، پلاک یازده، خانهای چشممان را گرفت. خانهای که در زمان جستجوها خیلی وقتها از روبرویش میگذشتیم و میگفتیم، «اینجا، جان میدهد برای اینکه خانهی رسیدن به آرزوهای جدیدمان باشد.»
آری بالاخره جایی که دوستش داشتیم و به آرزوهایمان بسیار نزدیک بود را بهدست آوردیم.
افتتاح آنسوی جدید
کمی تا شب یلدای سال 1396 باقی مانده بود که خانهی جدید آنسو را گرفتیم. خانهی جدید تغییراتی لازم داشت و باید چیزهایی به آن اضافه میشد. نیاز به کمک داشتیم و وقتی گفتیم که کمک میخواهیم، از جاهایی که فکرش را نمیکردیم، کمکها رسیدند و به ایدههای جذابی برای شکل دادن به خانهی جدید کافه دست یافتیم. دوستانی زیادی در این راه کمکان کردند و بعضیها به جز ایدهپردازی در اجرا و تغییرات نیز کنارمان بودند. عزیزانی از جمله: خانم فاطمه حسینی، آقای بهنام اسلمی، آقای سلطانی، آقای بدرزاده، خانم لیلی نظری، آقای آریا ملکی، آقای نیما حسینی، آقای علی شادلو، آقای سپهر سلطانی، خانم بهناز اسلمی، آقای ساسان سلوتی، خانم معصوم بابانیا نوری، آقای کیارش نوزاد، خانم صبا عبدالوند، آقای حامد صدریان، خانم شیرین صفرخانی، آقای محسن احمدی، خانم پروانه هاشمی، آقای شاهین جعفری آخا، خانم فاطمه لنکرانی، خانم رجا باقریان، خانم ویانا اسدی، خانم فرناز، خانم بهار قلیپور، خانم ساناز موسوی، خانم زهره صیفی، فاطمه رحیمی، نیوشا امینیان و فاطمه بنیسی در گروه ایدهپردازی آنسو حضور داشتند و برای رسیدن به هدف کمکمان کردند.
بالاخره با کمک دوستان عزیزمان خانهی آنسو آماده شد و درهای آن به روی دوستان دیگرمان که در تمام ماههای اسبابکشی و تغییر دکوراسیون، صبوری پیشه کرده بودند باز شد و داستانهای جدیدی آغاز شد.
در عمارت آنسو، همیشه میتوانید کاملا رایگان سفالگری کنید، تجربهی کار کردن با چرخ سفال را داشته باشید و با شرکت در کلاسهای آموزشی سفالگری، این هنر آرامبخش و دوستداشتنی را بهصورت تکنیکی و حرفهای بیاموزید.
در این تلاش هستیم که به زودی مهمانان آنسو با دستهای خودشان برای خود، در کارگاه سفالگری فنجان بسازند و بعد بتوانند در همان فنجانهایشان، قهوههای آنسو را نوش جان کنند.
آرزوی آنسو، حفاظت از هنر و کمک به رشد و اعتلای آن است و در این مسیر با عشقها و امیدهایی که دریافت میکنیم هرگز دست از پیگیری و دنبال کردن این آرزو نخواهیم شست.
حالا در آنسو مربیان کارآزموده، کارگاههای آموزشی سفالگری برای بزرگسالان، کارگاه سفالگری برای کودکان، برنامههای رایگان سفالگری، چرخ سفالگری، ابزار کافی و البته هر چقدر که بخواهید انگیزه و عشق برای ادامهی این راه داریم و هر روز منتظر دیدن روی ماهتون هستیم.
جایی برای شنیدن صدای عشق
در خانهی جدید آنسو یک فروشگاه جذاب و رنگارنگ نیز داریم. فروشگاهی که در آن آثار هنرمندان ایرانی را برای نمایش و فروش گذاشتهایم. این فروشگاه در آبانبار موسسه آنسو قرار دارد و تمام محصولات آن دستساز و کاملا ایرانی هستند.
میخواهیم به کجا برسیم؟
به جز سفالگری کلاسهای آموزشی «باریستا»، «خوشنویسی»، «نقاشی»، «آموزش راهاندازی کافه» و «نویسندگی» نیز در عمارت آنسو برپا میشود. در آینده نیز کلاسهای آموزشی دیگری را به آنسو خواهیم آورد و در کنار یکدیگر برای حراست از هنر و حمایت از هنرمندان گام برخواهیم داشت.
در عمارت آنسو با غذاها و نوشیدنیهای متنوع، فروشگاه هنرمندان، کارگاههای سفالگری، برنامههای آموزشی هنری و بسیاری دیگر از اتفاقهای خوشایند و دوستداشتنی دیگر منتظرتان خواهیم بود.
فصل جدید در آنسو
این روزها آنسو به فصلی جدید پا گذاشته و تلفیق آن با هنرهای تجسمی گوناگون با قدرت بیشتری پیگیری میشود. کافه آنسو تبدیل به یک موسسه فرهنگی و هنری شده است و به جز کافه و فروشگاه دارای کلاسهای عمومی و تخصصی در هنرهای تجسمی بهخصوص سفال و سرامیک است که با مجوز رسمی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با همکاری اساتید خبره فعالیت و پس از گذراندن دورهها به هنرجویان مدرک معتبر ارائه میکند. به غیر از کارگاههای هنری، در آنسو رویدادها و ایوندهای گوناگونی برگزار میشود که خبرهای آن در شبکههای مجازی این موسسه به اطلاع عموم میرسد. رویدادهایی مانند دوشنبههای گردشگری که در آن آنسو میزبان اساتید بنام در صنعت گردشگری میشود و دانشجویان و علاقهمندان به این صنعت را دور هم جمع میکند یا جمعههایی که رویداد صبحانههای خانوادگی برگزار میشود و کودکان میتوانند با حضور مربی برایگان سفالگری کنند و بسیاری برنامههای دیگر از این دست.
در عمارت آنسو منتظرتونیم
دوست داریم به هر بهانهای شما را ببینیم. در خیابان ویلا، خیابان ورشو، پلاک یازده منتظر دیدن روی ماهتون خواهیم بود.
1395/12/16, 10:51مه روشن میان اختران پنهان نمیماند، میان شاخههای گل مشو پنهان که پیدایی
© 2024 AnsooCafe All rights reserved.